سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

گمان نمی کنم!

گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد

گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد

بدن مگر بدن کیست اینچنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد ...!

چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟

فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشته ی گودال مو پریشان گفت:


گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد

تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد

کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد

برای آنکه روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟

علی اکبر لطیفیان


[ پنج شنبه 91/6/9 ] [ 12:22 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 47
بازدید دیروز: 484
کل بازدیدها: 1187424